حکایت پول توجیبیهای جهادگر دهه نودی
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی سازمان بسیج سازندگی سپاه فجر استان فارس؛ گروههای خبری و اجتماعی را بالا و پایین میکردم، در میان سیل خبرها و پیامها پیام "آقا ابوالفضل، خیر کوچک اما همیشگی گروه ماست" توجهم را جلب کرد و با کنجکاوی پیامهای گروه علمدار جهاد را چک کردم، اخرین پیام صوتی از یک پسربچه بود که از مدیر گروه میخواست در ازای کمک به زلزلهزدههای سوری سنگ کوچکی از حرم حضرت زینب برایش کنار بگذارد.
صدایش تا عمق جانم نفوذ کرد
صدا را گوش کردم، صدایی که تا عمق جانم نفوذ کرد و پیگیر شدم تا پیدایش کنم، از مدیر گروه شمارهاش را طلب کردم، شماره مادر ابوالفضل را برایم فرستاد، بعد از دو سه تا بوق، خانم جوانی با خوش برخوردی تلفن را جواب داد.
نمیدانستم از کجا شروع کنم، از نیت بلند پسر کوچکش بپرسم یا شیوه تربیتی که اینگونه فرزندی را تربیت کرده است! از ابوالفضل و حکایت پولتوجیبیهایش یا پسربچهای که آرزو دارد سنگ حرم حضرت زینب را یادگاری داشته باشد!
از کودکی در هیئتهای مذهبی رفت و آمد داشت
از نیت خیرخواهانه فرزندش پرسیدم، خانم ساسانپور با روی گشاده پاسخ داد: ابوالفضل کلاس ششم است و از کودکی در هیئتها رفت و آمد دارد و همیشه شاهد کمک کردنهای من به دیگران بوده و این روحیه در ذهنش نقش بسته است.
گفتم از پول توجیبیهایش بگویید، دلش نمیخواهد قلکش را برای خرید اسباببازی، لوازم تحریر یا هرچیزی که دوست دارد، هزینه کند؟ مادر ابوالفضل در جوابم گفت: از کودکی کمک کردن را دیده است، هر ماه پول توجیبیهایش را جمع میکند و وقتی میبیند هیئت درخواست کمک دارد، سریع میبخشد و میگوید شاید کودک دیگری بیشتر نیاز داشته باشد.
او ادامه داد: اولین باری که هدیههای تولد و عیدیهایش را جمع کرده بود، گفت " اشکالی ندارد برای مراسم محرم اینها را به هیئت بدهم و من که خوشحال شده بودم، تشویقش کردم
پرسیدم سنگ حرم حضرت زینب را برای چه میخواهد؟ و مادر با لبخندی پاسخ داد: چون به هیئت رفت و آمد دارد میبیند که میگویند افرادی که به هیئت کمک میکنند یک نگین از سنگ حرم مطهر حضرت زینب(س) هدیه میگیرند، دفعات قبلی میگفتم اجازه بدهیم این سنگ به بقیه برسد اما اینبار گفت مادر من این سنگ را میخواهم تا یادگاری از حرم داشته باشم و من هم گفتم اشکالی ندارد.
جهادگر کوچک!
مادر این خیر کوچک که یک دختر کوچکتر هم دارد، در ادامه گفت: ابوالفضل از کودکی به هیئت رفتن و کمک کردن در امور هیئت علاقه دارد و از کودکی با این جو مانوس شده است و بعضی روزها که درسی نداشته باشد او را به هیئت میبریم تا در کارهای کوچک کمک کند، آخر او میخواهد جهادگر شود.
با ابوالفضل دبیری هم گفتگو کردم، گوشی را از مادر گرفت و محترمانه سلام کرد.
دلم برای مردم زلزلهزده میسوزد
پرسیدم درباره سوریه چیزی میدانی؟ پاسخ داد: وقتی میبینم در تلویزیون از زلزله سوریه سخن میگویند خیلی ناراحت میشوم و برای همین تصمیم گرفتم به کودکان و مردم بیگناهی که در زلزله همه چیز خود را از دست دادهاند، کمک کنم.
گفتم، سنگ حرم حضرت زینب(س) را برای چه میخواهی؟ گفت: من به این چیزها علاقه دارم، به سوریه نرفتهام اما این سنگ میتواند یک یادگاری از آنجا برای من باشد و بسیار با ارزش است.
تصاویر کربلا برایم توصیف کردنی نیست
ابوالفضل گفت: من یک بار همین امسال با پدر و مادر به کربلا رفتهام، سفری که برایم خیلی خاص بود و نمیتوانم حس خوبی که آنجا داشتم را توصیف کنم.
او در پایان از آرزوی جهادگر شدنش گفت: خیلی مشتاقم در گروههای جهادی فعالیت کنم و وقتی بزرگتر شوم حتما به این گروهها میروم و یک جهادگر میشوم.
روحیه و طرز تفکر این نوجوان دهه نودی برایم جالب بود، از اینکه کودکان و نوجوانان هم سن او شاید به دنبال بازی و اسباببازی هستند و ابوالفضل به هدفهای بزرگتری در سر دارد.
- امتداد طرح های جهادی در کنده ای، اینبار با خدمات جهادی سلامت
- جهادگران سلامت در کنده ای با 230 خدمات رسانی بهداشتی و درمانی
- نگاهی اجمالی بر اردوی جهادی سلامت در روستای حاجی آباد غوری کوه چنار
- کلیپ؛ برگزاری «طرح تابستانه مهارت» ویژه دانش آموزان استان فارسی
- مشارکت بسیج سازندگی کوهچنار در آسفالت ۵۲ هزار مترمربع از معابر روستایی